mandegarman

ماندگار مان - من دیگرمن

خودت را در مسیر و راه های رسیدن به آرامش قرار بده

همه ما نیاز داریم که گاهی وقتا یک لیوان چای برای خودمون بریزیم و بشینیم پشت پنجره و پامون رو روی پامون بندازیم. یک جرعه از چای بنوشیم و چشمامون رو ببندیم و تصویری رو که دیدیم از پنجره فیکسش کنیم. دوباره چشمامونو باز کنیم به منظره پشت پنجره، حالا هررررر چی که می‌خواد باشه، نگاه کنیم. به همین سادگی.
یعنی هیییچ دغدغه‌ای نداشته باشیم. یا بهتره بگم هیچ چیزی از آرامشمون مهمتر نباشه.
میدونیم که این کار فقط زمانی امکان پذیره که خیالمون راحت و فکرمون آزاد باشه. توی این مطلب می‌خوایم چندتا راهکار بهت بدیم که بتونی به این گاهی وقتا بالا که گفتیم برسی. خودتم خوب میدونی که چه لذتی داره تجربه‌اش.

راه های رسیدن به آرامش خیییییلی زیاده. هر کس توی مسیری که قرار داره، و با دیدگاهی که به زندگی داره یک سری از اصول رو رعایت میکنه و خب به آرامش می‌رسه. ما به اونا کاری نداریم. اونا میشن راه‌حل های خاص برای آدمهای خاص با دیدگاه‌های خاص.
ما می‌خوایم توی این مقاله چندتا راهکار کلی بگیم که به درد همه مون بخوره و نیاز به فیلتر نداشته باشه.

ایمان

خودت و خداتو بشناس. به خودت و خدات ایمان بیار. همه ما یک راه متفاوت برای رسیدن به خدا توی ذهنمون داریم که خیلی دوسش داریم و تحت هیچ شرایطی حاضر نیستیم که از دستش بدیم. من میگم بیاین به همون راه ایمان بیارین. معتقدتر بشین که خدا هست. که دوستون داره و همه جا کمکتون میکنه. اونوقته که همیشه یک دلگرمی و تکیه‌گاه بزرگ همراهتونه و همیشه آرامش، درونتون موج میزنه.
توکل، تعقل و تقوی ایمانت رو قوی میکنه. اینو بدون که یکی از مهمترین راه های رسیدن به آرامش ایمانه.

به گفته فیلسوف و روان‌شناس آمریکایی «ویلیام جیمز»: ایمان نیرویی است که باید برای کمک به انسان در زندگی وجود داشته باشد. فقدان ایمان زنگ خطری است که ناتوانی انسان را در برابر سختی‌های زندگی اعلام می‌دارد.

امید

اینکه امیدوار باشی به اتفاقات خوب زندگیت، به مسیر رویاهات، به توانایی‌هات و به همه نکته‌های مثبتی که توی زندگیت هست، خودش تو رو توی مسیر آرامش قرار میده.

صبر

صبر داشته باشه. همه چی در زمان خودش اتفاق میفته. آخر همه چی خوبه. اگه الان همه چی خوب نیست، چون هنوز به آخرش نرسیدی.

مثبت اندیشی و مثبت گرایی

یکی از راه های رسیدن به آرامش اینه که خود رو توی اقیانوسی از امواج مثبت قرار بدی. افکار مثبت تو و آدمهای مثبت اندیش و شادی که اطراف تو هستن این اقیانوس رو برات بزرگتر می‌کنن.

محبت و دل نبستن

تا میتونی به اطرافیانت و وابستگانت محبت کن و اونا رو از آرامشی که خودت داری سیراب کن اما وابسته اونا و دنیای اطرافت نشو. زمانی که محبتت رو به اشتراک میزاری دقیقا در مسیر آرامشی و زمانی که داری به اطرافت و اطرافیانت دل میبندی خارج از مسیر آرامش قدم میزنی.

در زمان حال زندگی کردن

چرا مدام نگران آینده‌ای هستی که هیچ اعتباری به اومدنش نیست. در حال زندگی کن. از راه های رسیدن به آرامش، خالی کردن ذهن از نگرانی هاییه که تو به آینده داری. اون نگرانی ها حجم زیادی از ذهن تورو به خودش اختصاص داده.
گذشته رو دور بریز. افسوس خوردن تا بحال اثر مثبتی روی کسی نداشته.

قرار گرفتن در یک محیط مناسب

جایی که دقیقا میز کارتون قرار گرفته، فضای آشپزخونه، دکوراسیون اتاق خوابتون و حتی محیطی که برای تفریح انتخاب می‌کنید تاثیر بسزایی در کسب آرامشتون داره.
اتاق خواب و تخت فقط باید برای خواب باشه، طوری که وقتی بهشون نگاه میکنی واقعا آرامش بگیری و وقتی در اون محیط قرار میگیری براحتی خوابت ببره.

گرفتن دوش آب گرم، خوردن عسل، شیر، کاکائو، لبخند زدن مداوم، گوش دادن به موسیقی مورد علاقه، مطالعه، دوری از اخبار بد، کسب مهارت جدید و … از راه های دیگه رسیدن به آرامشه.

راه های رسیدن به آرامش خیلی زیاده و ما اینجا به چندتاش بیشتر اشاره نکردیم. ازت خواهش میکنم که راه‌های دیگه‌ای که تو رو به آرامش میرسونه برامون بفرست تا توی ماندگارمان ازشون استفاده کنیم.
اینو بدون که خیلی از راه های رسیدن به آرامش رو خودت باید برای خودت ایجاد کنی.

آرامش از درون تو سرچشمه میگیره، پس اول خودت رو بشناس. خدای خودت رو بشناس.
به خودت و خدای خودت ایمان بیار. شکرگزار خوبی باش و ماندگارمان رو تنها نذار.
آرامش خودش مهمون خونه دلت میشه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ماندگار مان

آروزهای داشتنی یا آروزهای خواستنی!؟

خیلی از ما آدمها راه رسیدن به آروزهامونو یاد گرفتیم.. یعنی بهمون یاد دادن که آرزو کنیم و بهش برسیم, هیچ کس بهمون یاد نداده آروزهایی که بهشون رسیدیم رو, زندگی کنیم. اینقدر این باور توی ذهنمون قوی شده که بعد از رسیدن به آرزومون خیلی زود ازش خسته می شیم و دلمون دنبال یه آرزوی دیگه است!

اینکه این رسیدن, چه جوری حالمونو خوب می کنه, یا اینکه چه جوری روی زندگیمون تاثیر میذاره که حاضریم کارهایی رو انجام بدیم که تا قبل از این آروز حتی فکرشو هم نمی کردیم انجام بدیم رو نمیدونم ولی مطمنم روزهایی بوده که برای رسیدن به چیزی, از سلامتیت, از خوابت, از خانواده ات, از کارت, از دوستات و خیلی چیزهای دیگه به راحتی گذشتی. شاید یاد روزهایی بیفتی که اولین بار عشق رو توی زندگیت تجربه کردی.. انگار دنیای دلت یه دنیای دیگه است که توش همه چیز فرق می کنه و بعد یه مدت میگی کاش آروزم برآورده نمیشد!

قبلا هم درموردش صحبت کرده بودیم که رسیدن به آروزت مهم نیست, مهم تاثیریه که تو توی دنیای اطرافت میذاری. به این جمله خیلی فکر کن و به این فکر کن که اگه به آروزیی که الان توی ذهنت داریش برسی, چقدر میتونی همینجوری براش از همه چیزت بگذری و باهاش زندگی کنی.. بذار برات یه مثال بزنم:

فرض کن دوست داری یه ماشین پورشه سفید خیلی خوشگل داشته باشی, و بعد از کلی تلاش و از خود گذشتگی و کار شبانه روزی و .. اون ماشیو می خری. وقتی خریدیش, روز اول ۱۰۰٪ خوشحالی.. هفته بعدش ۷۰٪ خوشحالی, هفته بعد و هفته های بعدش خوشحالیت کمتر و کمتر میشه تا اونجایی که به داشتنش عادت میکنی و یادت میره این ماشین همون ماشینی که خیلی از شبها تا صبح به خاطر داشتنش شب بیداری کشیدی. حتی گاهی اوقات ممکنه صدای شیشه پاکنش اذیتتم بکنه! به نظرت چی درون تو تغییر میکنه که خواسته هات هم باهاش تغییر میکنه؟ آیا این تلاش کردن ها و رسیدن ها, همون بازی برای درک توانای هات نیست؟‌ تو با برآورده کردن آروزت به این باور می رسی که اگه الان تونستم پس بازم میتونم به آروزهای بیشتری برسم. ولی این بازی رو تا کجا میتونی ادامه بدی؟ به این فکر کردی که این بازی خطرناک ممکنه از زندگی کردن دورت کنه و بعد از یه مدت ببینی کلی چیزی داری که هیچ کدومشون خوشحالت نمیکنن.

خوشحالی تو شاید در لذت بردن و زندگی کردن با آرزوهاته.. آروز کن براش تلاش کن و بهش برس.. وقتی بهش رسیدی باهاش زندگی کن. مهم نیست چند تا آروز کردی و تونستی بهش برسی مهم اینه که تو با آروزهات بتونی خوشحال باشی و بتونی باهاشون زندگی کنی حتی اگه فقط به یکی از آروزهات رسیده باشی.

مطمنم یادته مادربزرگی که بهت میگفت عشق فقط با مرگ ازت جدا میشه.. این باور خیلی از قدیمی تر ها داشتن و یاد گرفته بودن که با همه وجودشون بخوان.. برای رسیدن بهش تلاش کنن و وقتی بهش رسیدن وایستن و عاشقانه باهاش زندگی کنن.

حالا تو بهم بگو جز کدوم دسته ای و به نظرت کدوم دسته کار درست تری انجام میده؟

  • آدمهای که فقط برای رسیدن به آروزهاشون تلاش میکنن, و به بعدش فکر نمیکنن.. آروزهای خواستنی؟
  • یا آدمهایی که برای زندگی کردن با آروزهاشون, با همه وجودشون تلاش میکنن و بهش میرسن و باهاش زندگی میکنن.. آروزهای داشتنی؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ماندگار مان

تا حالا به این فکر کردی که اگه به آرزوهات نرسی چی میشه؟

امروز میخوام در مورد این باهات صحبت کنم که اگر به اهدافت نرسی چی میشه؟

میخوام اینو بهت بگم که قسمت بزرگی از هدفت در مسیر زندگی, با تجربه کردن و کشف کردن چیزهای مختلف میاد..
کائنات از طریق تجربه کردن و کشف کردن بهت چیزهای جدید رو یاد میده و روزنه های جدید رو به روت باز میکنه. این یک جور معامله با کائناته که از این طریق بتونی جواب سوالهای توی ذهنتو بگیری.

وقتی خواسته ای داری و برای اون خواسته تلاش میکنی انرژی به کائنات برمی گردونی که نقش تورو در روند رشد دنیای اطرافت مشخص می کنه. میتونی اسمشو بذاری مشارکت در خانواده انسانی, و به این فکر کنی که نقش و فایده تو در خانواده, دنیای اطرافت و زندگی دوستانت چیه؟ بعد می بینی که زندگی تو در ۴ مرحله خلاصه میشه:

  1. تجربه کردن
  2. کشف کردن
  3. خلق کردن
  4. و ارتباط برقرار کردن با دنیای اطرافت

و می بینی که توی این چرخه رسیدن به اهدافت مهم نیست, مهم اثریه که بودن تو روی خودت و دنیای اطرافت میذاره.

آروزهای ما آدمها تاریخ انقضا داره.. یعنی اگه امروز دوست داری به آرزویی که توی قلبت داری برسی باید همین امروز تبدیلش کنی به هدف و شروع کنی به رسیدن به رویایی که توی قلبت زندگی کردیش.. توی این مسیر ممکنه خیلی سعی و خطا کنی.. خیلی اشتباه کنی و خیلی از این شاخه به اون شاخه بپری.. مهم نیست, نذار نشونه ها تورو از مسیر اصلی زندگیت که کشف کردن و شناختن خودته دور کنه.

همه ما آدمها حق داریم آرزو کنیم, تلاش کنیم, موفق بشیم یا حتی شکست بخوریم.. اینکه از خودت توقع داشته باشی هیچ وقت اشتباه نکنی باعث میشه ترسو بشی و هیچ وقت تلاشی برای رسیدن به آروزهات نکنی چون از اشتباه کردن می ترسی!

این مهمه که تو اشتباهاتتو بپذیری و ازشون درس بگیری و به همه هم بگی که تلاش کردی ولی به نتیجه نرسیدی ولی از این به نتیجه نرسیدن یاد گرفتی که مسیرهای دیگه رو برای شناختن و کشف کردن خودت طی کنی. امروز میخوام بهت بگم که مهم نیست که به هدفی که داری می رسی یا نه, مهم اینه که این هدف و این خواسته قراره چه روزنه های جدیدی از شخصیتتو به روت باز کنه و توی این مسیر قراره چه تاثیری روی دنیای اطرافت بذاری و آروزهات دارن به کجا می برنت.

منبع: ماندگارمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ماندگار مان

افکار و رفتار تو تاثیر بسیار مهم و حساسی در تعیین سرنوشت خودت و دیگران داره


اینکه چطور با آدمهای اطرافتان برخورد کنید تاثیر مهمی در روحیات آنها خواهد داشت. ما هیچکدام از آدمهایی که با آنها در ارتباط هستیم را به طور کامل نمیشناسیم و با روحیات آنها آشنا نیستیم. هرچقدر هم به آنها نزدیک باشیم باز هم از درون آنها خبر نداریم. حال اگر در ارتباط محدودمان گزینه‌های مثبتی از او دیده باشیم، باورمان روی آن شخص مثبت می‌شود و حتی اشتباهات او را گاهاً نادیده می‌گیریم، یا اینکه اگر عمداً باشد آن را روی سهو و فراموشی آن شخص می‌گذاریم. اگر آن شخص را با صفات منفی شناخته باشیم باوری منفی از او در ذهنمان شکل خواهد گرفت و تمام اعمال و رفتار او را منفی می‌پنداریم.

نظام باورها روحیات، خلقیات، رفتار و حتی شخصیت شما را تحت تاثیر قرار خواهد داد!!!!

زندگی همه ما تشکیل شده از مجموعه ای از اعمال و رفتار که گاهی بسیار خوب و سازنده و پیش برنده است و گاهی هم رفتارهایی نه چندان خوشایند و اشتباهاتی کوچک و بزرگ، که یا از روی عمد و یا سهواً اتفاق می‌افتد.
پیشنهاد می‌کنم در تمام حالات روحی خود، کمی زمان را نگه دارید، به اعمال و رفتار لحظه ای‌تان فکر کنید. هم اکنون با این رفتار خوب و یا این اشتباه کوچک چه انتظاری از واکنش آدمهای اطرافتان دارید. دلتان می‌خواهد با شما چگونه برخورد کنند. عمل یا رفتار خوبتان نیاز به چه واکنشی از طرف مقابل دارد تا انگیزه یک حرکت بزرگتر را به شما بدهد. اشتباه کوچک و یا حتی بزرگتان نیازمند چه نوع واکنشی از طرف مقابلتان است تا شما بجای اینکه خودتان را سرزنش کنید سعی به رفع آن داشته‌باشید و اگر اشتباهی است که جبران شدنی نیست به ثبت آن در ذهنتان برای همیشه بپردازید تا مجددا تکرار نشود.
همه اینها را برای خودتان بررسی کنید. آنقدر که به آنها مسلط شوید.

افکار و رفتار تو، تاثیر بسیار مهم و حساسی در تعیین سرنوشت خودت و دیگران دارد!!!

ببینید، تمام آدمهای اطراف شما، چه آنهایی که به شما نزدیکند و چه آنهایی که ارتباطات کمتر و محدودتری با شما دارند، به نحوی تحت تاثیر رفتارها و برخوردهای شما هستند و عدم شناخت شما به حالات و روحیات آنها می‌تواند اثری مخرب و نه‌چندان خوشایند روی آنها داشته باشد. شاید بهتر است بگویم باید خودمان را مسئول به برخورد با دیگران بدانیم. ما انسانها ذاتاً خودمان را خیلی دوست داریم و بهترین برخوردها را برای خودمان می‌پسندیم. وقتی در تمام حالات، خودمان، خودمان را مورد نقد و بررسی قرار دهیم، براحتی می‌توانیم بهترین و پسندیده‌ترین واکنش را نسبت به اعمال خوب و بد آدمهای اطرافمان داشته باشیم.
پر و بال زیادی دادن به اعمال خوب و مثبت آدمها می‌تواند آنها را به خود مغرور کند و یا حتی از پیشرفت آنها بکاهد.
برخوردهای زننده و اغراق آمیز در مقابل رفتارهای بد و ناخوشایند و اشتباهات می‌تواند رغبت و انگیزه را در فرد مقابل از بین ببرد و یا اینکه کینه ای در دل فرد بوجود آورد که براحتی از بین نرود. یا حتی کمترین تاثیری که می‌گذارد ناراحتی یک انسان است. یکی از آدمهایی که جزئی از زندگی ما هستند. هیچ کدام از ما مطمئناً چنین چیزی را نمی‌پسندیم.
زندگی اجتماعی آدمها بخش مهمی از روحیات و شخصیتشان را شکل خواهد داد. از یک اجتماع کوچک مثل خانواده گرفته تا اجتماعات بزرگتر مثل مدرسه، دانشگاه و محیطهای کاری و یا دوستانه همه و همه دارای مجموعه‌ای از ارتعاشات ذهنی مثبت و منفی انسانها هستند که روی هم تاثیر می‌گذارند. گاه تاثیری سازنده و گاه تاثیری مخرب.

بیاید یاد بگیریم به اندازه، به رفتارها و اعمال خوب آدمها پر و بال بدیم و یا اشتباهات و اعمال بد اونها رو یجوری بهشون متذکر شیم که حتی لحظه‌ای ناراحتشون نکنیم. یادمون باشه ما آدمها رو اصلا نمیشناسیم. پس باید در ارتباط با اونها خیلی محتاطانه تر عمل کنیم.

  • پیشنهاد ماندگارمان: اگر می‌خواهید حضورتان در هر اجتماعی، حضوری موفق و سازنده باشد با ماندگارمان همراه باشید. ما در این وب سایت سعی بر این داریم که بخش‌های مثبت روحیه شما را پرورش دهیم و تقویت کنیم و قسمت‌های منفی آن را در شخصیتتان کمرنگ کنیم.
  • ضرب المثل: آنچه را برای خود می‌پسندی برای دیگران هم بپسند.
  • خواهش ماندگارمان: خودت را بشناس، بعد خودت را باور کن تا عاشق خودت شوی. بهترینها را برای خودت بخواه تا شادی را روانه زندگی‌ات کنی و در نهایت به موفقیت که رسیدی، آن را با دیگران به اشتراک بگذار و تا حد ممکن باورت را از آدمهای اطرافت در حد تعادل نگه دار.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ماندگار مان

ارتعاشات ذهنت به زندگیت نقش میده

میدونستی وقتی داری به یک چیزی فکر میکنی، هر چند کوچیک یک سری امواج از ذهنت مرتعش میشن و در فضای اطرافت پخش میشن؟

همه موجودات در تمام طول عمر خودشون، دارن از خودشون امواج مثبت و منفی رو ارتعاش میدن. زمانی که شما داری به یک موضوع مثبت فکر می‌کنی همون امواج از ذهنت ارتعاش پیدا می‌کنه و وقتی به موضوعات منفی فکر کنی، امواج منفی اطرافت رو پر می‌کنن. هرچقدر بیشتر به اون موضوعات فکر کنی، اون امواج بیشتر مرتعش میشن و اطراف تو رو تعداد زیادی از امواج مثبت یا منفی احاطه می‌کنه. حتی این امواج روی آدمای اطرافت هم تاثیر داره.
حالا هر چقد تعداد این ارتعاشات بیشتر بشه تو، اون موضوع رو بیشتر به سمت خودت جذب می‌کنی و احتمال اینکه دقیقا همون برات اتفاق بیفته خیلی بالا میره.
حال این “انتشار ارتعاش” و “جذب اثر” اون و همچنین “احتمال وقوعش” توی زندگیت تا زمانی ادامه داره که تو، اون رو از حیطه افکارت خارج نکرده باشی. همین که موضوع دیگه‌ای ذهن تو رو به سمت خودش بکشه و نظرت رو جلب کنه، ارتعاشات موضوع فعلی متوقف، تمایل به جذب کم میشه و احتمال وقوع به شدت کاهش پیدا میکنه.

هیچ چیز توی زندگیت اتفاق نمیفته مگه اینکه بهش فکر کنی!

ارتعاشات ذهنت به زندگیت نقش میده

حالا انتخاب با خودته که با ماندگارمان همراه باشی و مدام با موضوعات انگیزشی و موفقیت، ذهنت و افکارت رو درگیر کنی و روزبه‌روز به اوج خودشناسی و موفقیت برسی، یا اینکه با ریتم معمولی یک زندگی پیش بری و گاهی اوقات هم، افکار منفی، یک اقیانوسی از ارتعاشات منفی رو اطرافت بسازه و خدایی نکرده اون چیزی بشه که ما اصلا دوست نداریم در تو اتفاق بیفته.

افکارت رو خودت مدیریت کن!
خودتو بشناس!
عاشق خودت میشی!
با تجمعی از ارتعاشات مثبت ذهنت، به زندگیت نقش میدی!
اونوقت بیا و در انجمن ماندگارمان به بقیه کمک کن تا بتونن به موفقیت برسن!
انگیزه از تو مرتعش میشه و به تو و من و هزاران نفر که اطراف تو هستن می‌رسه. تو بتاب تا دیگران از روشنایی تو راه خودشون رو پیدا کنن.

منبع:‌ ماندگارمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ماندگار مان

قصه های موفقیت-پشت هر مرد بزرگ, زنی بزرگ است

توماس هیلر مدیر اجرایی شرکت بیمه با همسرش در بزرگراهی در حال رانندگی بود که متوجه شد بنزین اتومبیلش کم است. هیلر به خروجی بعدی پیچید و از بزرگراه خارج شد و خیلی زود یک پمپ بنزین مخروبه را که فقط یک پمپ داشت پیدا کرد.

او از تنها مسؤل آنجا خواست که باک بنزین را پر و روغن اتومبیل را بازرسی کند. سپس برای رفع خستگی پاهایش به قدم زدن در اطراف پمپ بنزین پرداخت. او هنگامی که به سوی پمپ خود باز می گشت دید که همسرش و متصدی پمپ بنزین به گرمی با هم گفت و گو میکنند, اما وقتی که او را متوجه خود دیدند به گفت و شنود خود خاتمه دادند. ولی زمانی که او به داخل اتومبیل برگشت دید که متصدی پمپ بنزین برای همسر او دست تکان میدهد و شنید که میگوید  گفت و گو خیلی خوبی بود.

پس از خروج از جایگاه هیلر از زنش پرسید که آیا آن مرد را میشناسد؟ او بی درنگ  اظهار داشت که می شناسد. آنان در دوران تحصیل به یک دبیرستان میرفتند و به مدت یکسال باهم نامزد بودند.

هیلر با لحنی آکنده از غرور گفت: هی خانوم شانس آوردی که من پیدایم شد. اگر با او ازدواج میکردی به جای زن مدیر کل حالا همسر یک کارگر پمپ بنزین بودی. زنش پاسخ داد :عزیزم اگر من با او ازدواج میکردم, حالا او یک مدیر کل بود و تو یک کارگر ساده پمپ بنزین :)

منبع:‌ سایت ماندگارمان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ماندگار مان

قصه های موفقیت – معنای زندگی

یکی بود یکی نبود 🙂

پدربزرگ و مادر بزرگی به یک فروشگاه می روند. آنها می خواهند برای نوشان یک هدیه تولد بخرند. ناگهان مادربزرگ چشمش به یک فنجان قشنگ می افتد و رو به پدر بزرگ می گوید: نگاه کن چه فنجان زیبایی!

پدربزرگ فنجان را بر می دارد و پس از وارسی آن می گوید: حق با توست! این فنجان یکی از زیباترین فنجان هایی است که در عمرم دیده ام. در این لحظه حادثه بسیار جالبی اتفاق می افتد. فنجان زبان به سخن می گشاید و به آنها می گوید: از تعریف و تحسین شما بسیار متشکرم اما من همیشه به این زیبایی نبوده ام.

پدربزرگ و مادر بزرگ متعجب از  سخن گفتن فنجان از او می پرسند: منظورت چیست که همیشه به این زیبایی نبوده ای؟ فنجان می گوید: من پیش از این, گِل رس زشت و نمناکی بودم, تا اینکه روزی یک خانم با دست های خیس و گِلی اش مرا برداشت و پرتم کرد کنار چرخ کوزه گری. آن وقت چرخش را تا می توانست چرخاند و چرخاند تا اینکه سرم گیج رفت, نمی توانستم جلوی چشمم را ببینم, به همین خاطر داد زدم: نگهش دار, نگهش دار!

اما خانم کوزه گر چرخش را نگه نداشت و گفت: نه هنوز زود است! بالاخره نگهش داشت. اما بعد کاری کرد که صد رحمت به کار اول. من را در یک کوره داغ گذاشت. بدنم آنقدر گرم شد و گرم شد که دیگر طاقتم طاق شد و فریاد زدم: بس است دیگر, سوختم, سوختم.

اما او گفت: نه, هنوز زود است. عاقبت موقعی که فکر می کردم دیگر دارم برشته می شوم مرا از کوره بیرون کشید.. سپس مرا به دست یک خانم کوتاه قد سپرد که رنگم کند. دود و دمی که از رنگ ها بلند می شدحالم را به هم زد. التماس کنان فریاد زدم: بس است دیگر ولم کنید.

اما زن کوتاه قد گفت: نه هنوز زود است! بالاخره رهایم کرد. اما بعد مرا به جایی برگرداند که قبلا بودم. منظورم کوره است. این بار کوره داغ تر از قبل بود. دوباره داد زدم: مرا از اینجا بیرون بیاورید! مرا از اینجا بیرون بیاورید.

زنی که آنجا ایستاده بود به داخل کوره خیره شد و گفت: نه هنوز زود است!

عاقبت این خانم هم مرا از کوره بیرون کشید و کناری گذاشت تا خنک شوم. موقعی که کاملا خنک شدم, یک پسر جوان مرا همراه با کاه و فنجانهای دیگر داخل یک جعبه گذاشت. بعد از آن هم یک خانم خوشگل مرا از جعبه بیرون آورد و در قفسه ای کنار آیینه گذاشت.

موقعی که خودم را در آیینه نگاه کردم کم مانده بود که از خوشحالی پر در بیاورم. چیزی که می دیدم باورم نمی شد. من دیگر زشت و نمناک و خاک آلود نبودم. مثل برف می درخشیدم. تمیز و صاف و محکم شده بودم. آه نمی دانید چقد از خوشحالی گریه کردم. تنها در این موقع بود که فهمیدم آن همه درد و رنج و ناراحتی ارزشش را داشت.

بدون آن همه درد و ناراحتی الان من همان گِل رس زشت و نمناک و خام آلود بودم. آن موقع بود که آن همه درد و رنج و ناراحتی برایم معنی و مفهوم پیدا کرد. حالا همه دردها و رنج ها و ناراحتی ها گذشته اند, اکا زیبایی حاصل از آن هنوز در وجودم مانده است. 


منبع:‌ سایت ماندگارمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ماندگار مان

قصه های موفقیت – پیروزی

جنگ عظیمی بین دو کشور در گرفته بود. ماه ها از شروع جنگ می گذشت و جنگ کماکان ادامه داشت. سربازان هر دو طرف خسته شده بودند.

فرمانده یکی از دو کشور, با طرحی اساسی, قصد حمله بزرگی را به دشمن داشت و آن طرح با چنان دقت و درایتی ریخته شده بود که فرمانده به پیروزی نیروهایش اطمینان داشت, ولی سربازان خسته و دو دل بودند.

فرمانده, سربازان خود را جمع کرد و در مورد نقشه حمله خود توضیحاتی به آنها داد. سپس سکه ای از جیب خود بیرون آورد و گفت: سکه را بالا می اندازم, اگر شیر آمد پیروز می شویم و اگر خط آمد شکست می خوریم. سپس سکه را به بالا پرتاب کرد. سربازها با دقت چرخش سکه را در هوا دنبال کردند تا به زمین برسد, شیر آمده بود.

فریاد شادی سربازان به هوا برخاست. فردای آن روز با نیرویی فوق العاده به دشمن حمله کردند و پیروز شدند. پس از پایان نبرد, معاون فرمانده نزد او آمد و گفت: قربان آیا شما واقعا می خواستید سرنوشت کشورمان را به چرخش سکه واگذار کنید؟ فرمانده لبخندی زد و گفت: بله و سکه را به او نشان داد. هر دو طرف سکه شیر بود.

مدال را زمانی به دست می آوردید که جنگ را تجربه کرده باشید.

سکه ی دوریی که در هر دو صورت نتیجه پیروزی توست. این تویی که تصمیم میگیری چه  نتیجه ای میخوای بگیری. مهم نیست که حرفت چقدر قویه و تو چقدر خسته ای از تلاشهای بدون نتیجه ات. اگه بخوای, فقط اگه بخوای میتونی اون برنده ای باشی که تموم مدت آرزوشو داشتی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ماندگار مان

هدف ما از زندگی کردن چیه؟

ممکنه براتون پیش اومده باشه که از خودتون بپرسید چرا زندگی میکنیم و هدف واقعی ما از زندگی کردن چیه؟ این سوال ها من رو یاد جمله معروفی میندازه که میگه: ” ما آمده ایم تا با حضورمان جهان را دگرگون کنیم،نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند:از کرم خاکی بی آزار تر بود و از گاو مظلومتر! “

خوندن مطالب زیر میتونه کمکی برای پاسخ دادن به این سوال باشه:

  • اولیش: هدف واقعی و اصلی ما از زندگی کردن،شاد زندگی کردن و ایجاد همین حس و حال در دیگرانه،حس محبت و کمک به دیگران باعث میشه احساس ترس و مفید نبودن تو وجودمون کمرنگ تر بشه و حتی میتونه کمک کنه که ذهنمون آروم تر هم بشه و بهمون احساس قدرت و اعتماد به نفس میده و این موضوع باعث میشه تا بهتر با مشکلات خودمون روبه رو بشیم و باهاشون مقابله کنیم.
  • دومیش:هدف از زندگی کردن کشف دنیای اطراف و بدست آوردن تجربه های جدیده. اینکه اگر به سفر میریم از مسیر و راه رسیدن به مقصد لذت ببریم و حس و حال خوبی داشته باشیم. ما باید دنیای اطراف رو کشف کنیم تا از مخلوقات خدا و طبیعت لذت ببریم. و به دنبال مسیر رویاهاش باشه.

هدف از زندگی، آگاهانه و عاشقانه و در لحظه زندگی کردنه، انسان همواره باید بی دریغ و توقع به هم نوعش عشق بورزد،همیشه به دنبال ماجراجویی و کشف دنیا باشد، رشد کنه و استعدادها و توانایی هایش را ارتقاء بده تا به بهترین حالت خودش تبدیل بشه،الهام بخش خود و روحش باشه و در آخر صلح و عشق و مهربانی را گسترش بده.

  • سومیش:عشق!بزرگترین قدرت دنیا عشقه پس یکی از اهداف ما برای زندگی کردن عاشق شدنه. تنها نیرویی که میتونه روح سیری ناپذیر انسان رو سیراب و شما رو خوشحال بکنه. و یکی از هدف ها این عشق و شادمانی اش رو به همه جهان تزریق کنیم،البته بدون توقع! و در آخر باید بگم که باور داشته باشیم همه جهان و خودمون شایسته دریافت این عشق هستند.
  • چهارمیش: ارتقاء و کشف استعدادها و شناخت بیشتر خودمونه. انسان باید استعدادهاش رو کشف و توانایی هاش رو افزایش بده. انسان باید از نیازهاش آگاه باشه و توانایی هاش اون هارو برطرف کنه و پیرو قلبش به دنبال تکامل همه جانبه خودش باشه.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ماندگار مان

غلبه بر ناخواستنی های زندگیت با اصل پاولی

ولفگانگ پاولی برنده جایزه نوبل فیزیک در سال ۱۹۴۵ که به خاطر کشف قانون جدیدش به نام اصل انحصاری پاولی که مورد تشویق آلبرت انیشتین هم قرار گرفت , معروف است. پاولی می گوید: هر چیزی در جهان , ارتعاش مخصوص به خودش را دارد. همه الکترون ها دارای سه ویژگی هستند ؛ به نام های:
  • سطح انرژی
  • چرخش
  • مدار
که فیزیک دان ها بر اساس این سه ویژگی, عدد کوانتوامی هر الکترون را محاسبه می کنند و به دست می آورند. پاولی می گوید: هیچ دو الکترونی در جهان هستی دارای عدد کوانتوامی یکسانی نیست. به طور مثال: سیبی را بر می داریم و از میان میلیارد ها الکترونی که درون آن است، فقط یکی را انتخاب می کنیم. فرض کنید نام آن الکترون را بگذاریم “اریک”….
عدد کوانتوامی اریک عددی بسیار بسیار طولانی است، اما برای این که کارمان را اینجا ساده کنیم، فرض کنید آن عدد بزرگ ۲۳ باشد. پاولی ثابت کرد در هیچ کجای جهان هستی, حتی در ستاره ای در کهکشان, نه تنها هیچ سیب دیگری, بلکه هیچ شیئی دیگر پیدا نمی کنید که الکترونش عدد کوانتوامی آن ۲۳ باشد.
حال اگر دستمالی برداریم و سیب را برق بیندازم, از اصطکاک ایجاد شده, انرژی حاصل می شود و این انرژی عدد کوانتوامی اریک را ارتقا داده و به مثلا ۲۶ می رساند. و درست در همان لحظه تنها الکترونی که در جهان هستی با عدد کوانتوامی ۲۶ بوده, دستخوش تغییر می شود.
جهان ما برای حفظ توازن خود , لحظه به لحظه آرایش خود را تغییر می دهد. پاولی با اثبات این موضوع جایزه نوبل فیزیک گرفت و گفت: اگر هر الکترونی دارای ارتعاش منحصر به فرد خود باشد, پس هر شیئی در جهان واجد ارتعاش مخصوص به خود است.

و اما نتیجه گیری :
وقتی یک سیب با یک اصطکاک کوچک, تغییر پیدا می کند, بنابراین وقتی که:
  • من فرزندم را در آغوش می گیرم و می بوسم
  • وقتی که همسرم را می بخشم…
  • وقتی که به همسایه ام ناسزا می گویم
  • وقتی که دست خودم را خارش می دهم!
در واقع دارم دستور زنجیره ای از تغییرات را به جهان هستی می دهم. هر اندیشه ای که از ذهن ما می گذرد , الکترون هایی را در گستره جهان هستی به ارتعاش در می آورد و دستخوش تغییر می کند. اندیشه فقط بر ماده تاثیر نمی گذارد، بلکه اندیشه خود ماده است.
غم و غصه مرا غمگین می کند و این بزرگ ترین اشتباهی است که در من اتفاق می افتد. غم و اندوه باید مرا هوشیارتر کند؛ چون وقتی زخمی می شویم، آگاه تر می شویم. اندوه نباید بیچارگی را بیشتر کند.

بنابراین رنج را تحمل نکنید, بلکه آن را دریابید.. چون رنج کشیدن فرصتی است برای هوشیارتر شدن. (فلسفه بودا) اگر به جای محبتی که با کسی کرده اید, از او بی مهری دیدید, ناامید از محبت کردن نشوید, چون برگشت آن را از فرد دیگری در یک رابطه دیگر و در یک موضوع دیگر خواهید دید..

به خاطر همین می گویند علم بر آموزه های فلاسفه مهر تأیید می زند .چون فلاسفه همیشه معتقدند همه چیز در جهان هستی به هم مرتبط است. تمام انرژی هایی که از شما ساطع می شود به شما باز می گردد… 🙂
مقاله ای تکان دهنده از ولفگانگ پاولی… برگرفته از کتاب “جهان هولوگرافیک”
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ماندگار مان